سلبریتی اینجا، سلبریتی آنجا، سلبریتی همه جا
به گزارش سبزوار امروز، لیلا اوتادی کتاب شعر منتشر می نماید، صابر ابر پست های اینستاگرامش را تبدیل به کتاب می نماید، سام درخشانی مجری می گردد و... از این دست نمونه ها کم نیستند. اما چرا این افراد به خود اجازه می دهند به حوزه هایی که تخصص کافی در آن ندارند، وارد شوند؟
گروه فرهنگی خبرنگاران، احمد جعفری؛ طبق نظریه تبدیل فرصت ها اگر شخصی فرصتی در اختیار داشته باشد سعی می نماید آن را تبدیل به یک فرصت دیگر نماید به عنوان مثال فرصت شغل را تبدیل به فرصت ثروت کند یا فرصت ثروت را به قدرت. این جریان فقط مختص ایران نیست. به عنوان نمونه در فضای هنری غرب، بازیگر مشهوری مانند ویل اسمیت، به عرصه خوانندگی نیز وارد می گردد اما موضوع ورود سلبریتی ها به حوزه های غیر تخصصی در ایران از دلایل دیگری نیز برخوردار است.
چرایی ورود؟!
یکی از این دلایل مربوط به دچار مشکل شدن بازاری است که سلبریتی ها برای درآمد داشته اند. مثلا ممکن است به بازیگری سه یا چهار سال هیچ نقشی پیشنهاد نگردد یا نقش ها کفاف خرج زندگی او را ندهد، به همین خاطر و برای کسب درآمد به حوزه های دیگر روی می آورد.
از انظار و چشم مردم گم نشدن نیز میتواند دلیل دیگر این موضوع باشد. در تعریف تیپ شخصیتی نارسیستیک یا خود شیفته آمده است: (نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را عظیم و مهم می پندارد و به گونه ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می نماید). به همین دلیل به خود اجازه می دهد در هر حوزه ای که صرفا به آن علاقه (و نه توانایی) دارد، ورود کند. البته احتیاج به دیده شدن از راه های دیگری مانند حاشیه سازی نیز می تواند برآورده گردد.
سلبرتی ها و مسئله جذب مخاطب
یکی از دلایل مهم دیگر این موضوع مساله ای است که رسانه ای مانند صدا و سیما با آن روبرو است یعنی جذب مخاطب. این دلیل که مخاطب ایرانی نباید جذب رسانه های بیگانه گردد، باعث شده است تا صدا و سیما با قرار دادن افراد سلبریتی (صرفا به دلیل شهرت آنها) در صندلیی غیر متناسب با تخصصشان، به ترفند جذب مخاطب به هر قیمتی روی بیاورد. این رویه ممکن است در کوتاه مدت جواب دهد ولی در بلند مدت به ذائقه مخاطب آسیب خواهد رساند.
البته ممکن است تهیه نمایندگان یا اسپانسرها بحث عرضه و تقاضا را مطرح نمایند. یعنی با این عبارت که (حضور همیشگی سلبریتی ها خواسته مردم است) این مساله را توجیه نمایند. اما در اینجا اشکالی مطرح می گردد.
آن هم اینکه اساسا رسانه جهت دهنده است. یعنی بر اساس علم ارتباطات، فراوری نماینده تقاضا نیز می باشد. مردم وقتی یک شکل و یک قالب برنامه سازی را مشاهده نمایند پس از مدتی همان شکل و قالب را از شما طلب خواهند کرد.
البته در این بحث نباید پنداشت که سلبریتی ها حق ورود به حوزه هایی که به آن علاقه مند هستند را ندارند. اما مشکل از آن جا آغاز می گردد که رسانه آنها را به درون خود شیفت می دهد و آنتن عمومی کشور را تنها در اختیار آنها می گذارد. مردم نیز به چشم نخبه بودن به آنها نگاه می نمایند. در صورتی که در داخل همین رسانه افراد توانمندی در حوزه های مختلف حضور دارند که صرفا به دلیل چهره نبودن، جایشان توسط سلبریتی ها غصب می گردد. به عنوان مثال فردی که تخصص مجری گری دارد و برای این مقام آموزش دیده است صندلی خود را در اختیار بازیگری می بیند که اساسا مجری نیست اما به دلایلی که گفته شد به کار اجرا روی آورده است.
از منظر کارشناس...
دکتر علی رضا شریفی یزدی روان شناس اجتماعی در تبادل نظر با خبرنگاران برای حل این معضل به دو راه کار اشاره می نماید:
اول، تشکیل شوراهای فنی نظارتی (مخصوص هر حوزه) درون سازمان های رسانه ای (مانند صدا و سیما) است و اگر این شوراها وجود دارد با توجه به شرایط کنونی باید یک بازنگری اساسی به آنها گردد. به عنوان نمونه در حوزه اجرا شورایی ایجاد گردد از مجریان توانمند و با تجربه که با نظارت خود کیفیت افراد فعال در این حوزه را ارتقاء ببخشند. نظارت به این معنا که انتخاب یک فرد برای ایفای نقش به عهده این شوراها باشد نه تهیه نمایندگان و اسپانسرها.
و راه چاره بعدی (که شاید مهم تر باشد) مربوط به مخاطبان است. یکی از مهم ترین ابعاد سواد از نگاه یونسکو، سواد رسانه ای است که متاسفانه مردم ما با ضعف در این حوزه دست به گریبان هستند و به همین علت مخاطب نمی تواند به اصطلاح دروازه بانی کند. در این حالت می توان هر متنی را به عنوان شعر، هر صدایی را به عنوان آواز و هر جنس تقلبی را به عنوان اصل به او قبولاند.
البته مشکل عدم سواد رسانه ای و هنری به نظام آموزشی کشور برمیگردد. نظامی که دوازده سال افراد را زیر چتر آموزش خود می گیرد و به جای تربیت هنرشناس سعی می نماید هنرمند تربیت کند. وقتی در کلاس های هنر به اجبار سعی می گردد خطاطی و یا نقاشی به بچه ها آموزش داده گردد تا این که در ابتدا آنها را با هنرها و سبک های هنری متفاوت آشنا نمایند خروجی میگردد انسان هایی که نه هنر خاصی را فراگرفته اند و نه سواد هنری را دارا هستند.
دکتر یونس شکرخواه متخصص حوزه ارتباطات در این باره می گوید: به زبان ساده، سواد رسانه ای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا این که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید راسخ باشد. سواد رسانه ای می تواند به مخاطبان رسانه ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه ای یاری می نماید تا از سفره رسانه ها به گونه ای هوشمندانه و مفید بهره مند شویم.
اگر روی این دو نکته یعنی شورای نظارتی و سواد رسانه ای تاکید گردد و به آن اهتمام ورزیده گردد با توجه به فضایی که به وجود خواهد آمد دیگر چه سلبریتی و چه غیر سلبریتی به خود اجازه و جرئت نخواهد داد تا در هر زمینه ای که اراده کرد، ورود نموده و این جا وآنجا از خود اثری به یادگار بگذارد.
منبع: خبرگزاری دانشجو